دست های خشک
از زمانی که تو سوختی دوست داشتم برایت قلم بزنم اما دست هایم خشک شده بودند و چشم هایم مبهوت در بزرگیت
ای دستانم یاریم کنید تا در وصف او بنگارم در وصف ایثارش در وصف ازخودگذشتگی اش و بلاخره از توصیف شهادتش
تو رفتی تا به من گوشزد کنی که چه خوب است رفتنی به یاد ماندنی
پس برایم دعا کن من نیز مانند تو خوب بروم
به امید آن روز
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط معصومه ورمزيار در 1395/11/07 ساعت 11:50:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید