هوای اهواز و تصمیم من
با وجود اینکه برای ثبت نام در اردوی راهیان نور خیلی تلاش کردم ولی بعد از ثبت نام یاد هوای نامناسب اهواز افتادم و من که حال روز چشمهایم زیاد مناسب نیستند از رفتن منصرف شدم وقتی دلیلم را برای مادرم بازگو می کردم پدرم حرفهای منو شنید و تاکید کرد که حتما بروم و گفت که در آن خطه خیلی ها جان دادند حالا چشم من زیاد مهم نیست و حتی خاک اونجا تبرک هست و… وقتی پدرم داشت صحبت می کرد حرفهارا قبول داشتم اما ته دلم واقعا نمی خواستم برم. وقتی ظرف های شام را شستم داشتم وارد اتاقم می شدم که برنامه ای که از شبکه 2 درحال پخش شدن بود توجه منو جلب کرد یه گزارشی بود از راهیان نور …. عینکم را آوردم و نشستم. گزارشگر برنامه آنقدر خوب توانسته بود معنویت آنجا را به مخاطب منتقل کند که من فقط اشک می ریختم و بی تاب شده بودم برای رفتن.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط معصومه ورمزيار در 1395/12/27 ساعت 01:12:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید