امروز ، در سال 61 ه.ق چه اتفاقی افتاد؟؟

 

بعد از 10 روز از واقعه عاشورا جمعی از قبیله «بنی اسد» پیکر پیرمردی را  در سرزمین کربلا یافتند که صورتش منور و بویش معطر بود!


و اینک بخوانید شرح کامل این واقعه و داستان آن نورانیت و بوی خوش را


بعد از 10 روز از واقعه عاشورا جمعی از قبیله «بنی اسد» بدن شریف “جون” غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.

«جون» کسی بود که امیرالمومنین(علیه السلام) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به منطقه «ربذه» تبعید کردند این غلام برای کمک به او به آن‌جا رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمومنین(علیه السلام) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی(علیه السلام) و سپس به خدمت امام حسین(علیه السلام) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.

هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین(علیه السلام) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست.

حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.

«جون» خود را بر قدم‌های مبارک امام حسین(علیه السلام) انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه‌لیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟

«جون» با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! بنابراین گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی‌شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می‌گفت و گریه می‌کرد به حدی که امام حسین(علیه السلام) گریستند و اجازه دادند.

با آن‌که جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچه‌ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه‌ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمه‌ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آن‌که اطراف او را گرفتند و زخم‌های فراوانی به او وارد کردند.

هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین(علیه السلام) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت جون کشید و فرمود: « بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت (علیهم السلام) محشورش نما».از برکت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنان‌که وقتی بدن او را بعد از 10 روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.

منبع: shia-news.com

  • 5 stars
    نظر از: the best mind
    1395/08/03 @ 05:17:52 ب.ظ

    the best mind [عضو] 

    سلام خواهر گلم
    از مطالب وبلاگتون بسیار استفاده کردم ولذت بردم
    خداقوت
    خوشحال میشم سری هم به وبلاگ بنده بزنید
    در پناه حق…

  • 5 stars
    پاسخ از: معصومه ورمزيار
    1395/08/03 @ 09:27:53 ب.ظ

     

    سلام
    از لطف شما سپاس

  • نظر از: كوثر
    1395/08/02 @ 05:04:47 ب.ظ

    كوثر [عضو] 

    با سلام و تشکر از نظرتون….
    مطلب زیبایی بود موفق باشید
    شادی روح یاران امام حسین(ع)صلوات

  • 5 stars
    پاسخ از: معصومه ورمزيار
    1395/08/02 @ 11:39:02 ب.ظ

     

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  • نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر
    1395/08/01 @ 10:30:54 ق.ظ

    مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 

    بسیار خواندنی بود

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.