شاید خیر من در اسارت بوده
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت پدر و مادر عزیزم سلام می رسانم . امیدوارم که حالتان خوب باشد و زندگی را به شادکامی بگذرانید . خدمت خواهران عزیزم سلام می رسانم . امیدوارم که حالتان خوب باشذ و ناراحتی نداشته باشید . پدر عزیزم ! حال من خیلی خوب است و ناراحتی ندارم .
پدر عزیزم اولین نامه شما در تاریخ ۶/۴/ ۶۲ رسید و اظهار ناراحتی کرده بودید که باعث ناراحتی بیش از حد من شد . تنها ناراحتی من این است که شما از نبودن من ناراحت هستید ، اما پدر عزیز همیشه صبر پیشه کنید که خداوند با صابران است . امیدوارم بتوانم روزی محبتهای شما پدر بزرگوار را جبران کنم. از شما پدر و مادر عزیز و خواهران می خواهم که برای من ناراحت نباشید .
به هر حال خواست خداوند بوده که من اسیر شوم و شاید هم خیر من در آن بوده است . من در اسارت فهمیدم که شما عزیزان برای من چقدر خوب بودید . اما من قدر شما عزیزان را نمی دانستم .در آخر ، با عرض معذرت از برادرم باقر ، امیدوارم در درس هایش موفق باشد . برادر عزیز ! جواب نامه را کاملتر برایم بنویس ! تا آنجا که نامه جا دارد برایم بنویس و مرا خوشحال کن . بچه ها را به جای من ببوسید . هر کس احوال مرا پرسید ، سلام برسانید . دوستانم به همگی شما سلام می رسانند . . خدا نگهدار شما عزیزان .
قربان همگی شما محمود امجدیان
موصل ۲
۶/ ۴/ ۶۲
منبع : سایت جامع آزادگان دفاع مقدس
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط معصومه ورمزيار در 1395/05/26 ساعت 08:08:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |